ارتش درد کمال شمس

متن آهنگ ارتش درد از کمال شمس

مثه یه غروب سرد و برفی
بوران زده به روزای زخمی
نمونده دیگه با هیشکی حرفی
گیریم گفتی درداتو تش چی
رو یه زمین سفت و سنگی
دس خالی هرروزو بجنگی
با خودت و با اشتباهت
که هیچ وقت نگذشت از گناهت
هیشکی نمی تونه با من بخنده
هیشکی نمی تونه دل بِم ببنده
این روزا همه چی بدرنگ و تلخه
روزای خوب تقویم و کی کَنده؟
می سوزه خراش رو زانوهام
خاکی شده دیگه از سر تا پام
واسم کاری نکردن که رفیقام
منم با یه ارتش از دردام
پستی هستیه دنیامو برده
دستی دستی از آشنا هی خورده
این دل که ول کرده آخر
نقطه سرِ خط، داستان از بَر