متن آهنگ رنگ بارون از رضا صادقی
از در خونه میزنم بیرون
یه صدایی منو صدا کرده
اون صدایی که رنگ بارونه
منو با گریه آشنا کرده
اون صدا دستمو گرفت آروم
منو تو موج پرچما گم کرد
بین آغوش پرچما وقتی
گریه کردم خدا تبسم کرد
اون صدا تو لباس سقایی
دل بیتابمو تصرف کرد
توی یک کاسهی طلاییرنگ
آسمونو به من تعارف کرد
اون صدا نوحهی عزاداراست
اون صدا طبل و سِنج و شیپوره
خوب میفهمه اوج این دردو
هر غریبی که از وطن دوره
اون صدا رفت و تعزیهخون شد
تک و تنها میون میدون موند
یه نفر با لباسی از آتیش
خیمهی بچهها رو می سوزوند
روی زانوم نشستم آهسته
اون صدا روضهخون دریا شد
گفت بارونو تشنهلب کشتند
کَفَنِش رنگ خاک صحرا شد